شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
حلـقه میبـستـند دور گردنت زنجیرها غرق خون بودند با پیراهنت زنجیرها از طواف زخم پاهایات که فارغ میشدند سجـده میکردند روی دامنت زنجیرها انعکـاس اللهی و حتی تو را در بند هم میپرستـیـدند مثـل دشـمنت، زنجـیرها زیـر بار ضـربۀ شـلاق میافـتـادی و نـاله میکـردند با لـرز تـنت، زنجیرها چارده سال است بیتابانه آمین گفتهاند با دَم عجـل وفـاتی گـفـتـنت زنجـیـرها مثل عشاقی که میسوزند هنگام وداع وا نمیکردند دست از گردنت زنجیرها |